رؤیای شبانه من
دلم کار دست است،خودم بافتمش! تارش را از سکوت، پودش را از تنهایی، همین است که خریدارندارد....
بودیم و کسی پاس نمی داشت که هستیم
باشد که نباشیم و بدانند که بودیم
از غمت اشک نریزم تو بگو پس چه کنم
آتش قلب خود را با چه خاموش کنم
مطمئن باش که مهرت نرود از دل من
مگر آن روز که در خاک شود منزل من . . .
نظرات شما عزیزان:
Design By : nightSelect.com |